جنگ رسانه اي
جنگ رسانه اي
جنگ رسانه اي
نويسنده: حميد حسين زاده
احتمالا هر جنگ حداقل در دو زمينه رخ مى دهد: ميدان نبرد و اذهان عمومى مردم. در هر دو جبهه فرماندهانى که قادر به بهره گيرى از ابزار کنترل و مديريت انگاره هاى ذهنى باشند، مى توانند دشمن را بفريبند و نيروهاى خودى را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهى نمايند. استفاده از عوامل موثر بر افکار عمومى اگر چه از دير باز ملازمت قطعى با جنگها و لشکر کشى ها داشته و مدافعان نيز از آن بهره جسته اند، اماامروزه گستره وسيع منازعات رواني، اين عرصه را تبديل به يک ميدان و جبهه اى از جنگ ساخته و فراتر از بهره گيرى از ابزار رسانه اي، جنگ و منازعه اى تمام عيار را در عرصه رسانه ها به راه انداخته است. جنگ نرم نوع جديدى از جنگهاست که در حوزه رسانه ها اتفاق مى افتد. تعريف جنگ رسانه اى )Media War( « استفاده از رسانه ها براى تضعيف کشور هدف و بهره گيرى از توان و ظرفيت رسانه ها(اعم از مطبوعات ، خبرگزاريها، راديو، تلويزيون، اينترنت و اصول تبليغات به منظور دفاع از منافع ملى است.جنگ رسانه اى يکى از برجسته ترين جنبه هاي«جنگ نرمSoft Ware » و«جنگ هاى جديد بين المللي» است.
جنگ رسانهاى يا media war«»يکى از انواع جنگهاى نرم »soft war« به شمار مىرود که در آن سربازان ميدان نبرد، خبرنگاران، گزارشگران، سردبيران و نويسندگان رسانههاى مختلف اعم از مکتوب( روزنامهها ومجلات) صوتى و تصويرى (راديو و تلويزيون) ماهوارهاى و بينالمللي(شبکههاى ماهوارهاى و خبرگزارىها) و اينترنتى و الکترونيکي(سايتهاى اينترنتى و روشهاى الکترونيکى انتقال پيام )هستند.
نقش همراهى افکار عمومى با افکار و منافع نظام سلطه در پيشبرد اهداف استعماري، استعمارگران را وامى دارد تا برخلاف رسالت اطلاع رسانى صحيح آن و با سوءاستفاده از رسانه ها از اين ابزار خدوم به عنوان سربازى مطيع در هژمونى استيلاجوى خويش بهره بگيرد.
نمونه بارز اين امر در فضاسازى سنگين رسانه اى بر عليه کارکرد صلح آميز فعاليت هاى هسته اى کشورمان به خوبى محسوس است و اين درحالى است که غول هاى رسانه اى جهان نظير آسوشيتدپرس، يونايتدپرس، رويترز، فرانس پرس و... با کارکرد توليد و پخش بالغ بربيش از 49 ميليون کلمه در روز، عملا کار «پمپاژ القائيات خويش» را به نحو احسن انجام مى دهند و توان فوق العاده اى در راست انگارى انگاره هاى القائى خويش دارند. مقابله با چنين جو سنگين، کارى بس شگرف و مشکل مى نمايد.
اخيرا طرحى در کنگره آمريکا مطرح شد که براساس آن قرار است 75 ميليون دلار بودجه براى آنچه که «ترويج دموکراسى در ايران »ناميده مىشود اختصاص يابد دو سوم اين مبلغ صرف برنامههاى راديويى خواهد شد.
شبکههاى لسآنجلسى نيز از اين بودجه بهره مند مىشوند. مطابق گزارشها، ارتش آمريکا به جاى تبليغ مستقيم ، يک شرکت تبليغاتى به نام «لينکن»را به خدمت گرفته تا اخبار جهتدار و به نفع آمريکا و افسانههايى در مورد رشد دموکراسى در عراق توليد کرده و در روزنامههاى عراقى منتشر کنند.وقتى درسال 1996 کتاب Strategic Information Warfare به سفارش دفتر وزير دفاع آمريکا )OSD( و توسط موسسه تحقيقات دفاع ملى آمريکا «رند» )Rand( نگاشته مى شد، اهميت بهره گيرى از فنون اطلاعاتى (خبري) درمقوله نبردهاى استراتژيک به اهميت امروز نبود. گذشت زمان باعث دکتريناليزه شدن تئورى «جنگ اطلاعات استراتژيک» درسطوح عملياتى گرديد و اينک «عمليات اطلاعاتي» به عنوان بخشى از «عمليات رواني» با بهره گيرى از فنون متعدد نظير «بمباران حجيم خبري» به ايفاى نقش حياتى و تعيين کننده در صحنه منازعات جهانى پرداخته و نقشى برجسته در قدرت بازيگران عرصه بين الملل و تعاملات عناصر دخيل در آن بازى مى کند.
آمريکا که تجربه وحشتناک «ناهمراهى افکار عمومى با پديده جنگ» را در صحنه ويتنام از نزديک مشاهده نموده است به منظور پرهيز از تبعات دومين «عارضه ويتنام» از تبليغاتpropaganda يعنى «ستون ششم» در عمليات نظامى خود به شدت بهره مى برد و بدين منظور از به کارگيرى همه گونه رفتار سخيف رسانه اى نظير سانسور، دروغ، کتمان حقايق و... ابائى نمى کند تا «افکارعمومي» را به عنوان حساس ترين رقيب خود، همواره در کنار خود داشته باشد نه در مقابلش. !جنگ رسانهاي، قواعد و مقررات و تکنيکهاى خاص خود را دارد، تصويرسازى image making ،افکارسازي، تحريف، دستکارى اطلاعات، بمباران خبري، جعل خبري، مرعوبسازي، شايعهسازي، تبليغات و پروپاگاندا، شوکهاى خبري، بزرگنمايى و برجستهسازى ازجمله اين تکنيکها هستند.توسعه رشتههاى ارتباطات و گرايشهاى زير مجموعه آن در حداقل 7 دانشگاه کشورنويددهنده تربيت طيف جديدى از متخصصان علوم ارتباطات و رسانه است.با اين حال تامل، بازنگرى ، تقويت و مستحکم کردن توان و بنيه رسانهاى و ارتباطاتى کشور در همه زمينهها، نکتهاى است که نبايد از ديد برنامهريزان و سياستگذاران کلان کشور به دور بماند.
جنگ رسانهاى يا media war«»يکى از انواع جنگهاى نرم »soft war« به شمار مىرود که در آن سربازان ميدان نبرد، خبرنگاران، گزارشگران، سردبيران و نويسندگان رسانههاى مختلف اعم از مکتوب( روزنامهها ومجلات) صوتى و تصويرى (راديو و تلويزيون) ماهوارهاى و بينالمللي(شبکههاى ماهوارهاى و خبرگزارىها) و اينترنتى و الکترونيکي(سايتهاى اينترنتى و روشهاى الکترونيکى انتقال پيام )هستند.
نقش همراهى افکار عمومى با افکار و منافع نظام سلطه در پيشبرد اهداف استعماري، استعمارگران را وامى دارد تا برخلاف رسالت اطلاع رسانى صحيح آن و با سوءاستفاده از رسانه ها از اين ابزار خدوم به عنوان سربازى مطيع در هژمونى استيلاجوى خويش بهره بگيرد.
نمونه بارز اين امر در فضاسازى سنگين رسانه اى بر عليه کارکرد صلح آميز فعاليت هاى هسته اى کشورمان به خوبى محسوس است و اين درحالى است که غول هاى رسانه اى جهان نظير آسوشيتدپرس، يونايتدپرس، رويترز، فرانس پرس و... با کارکرد توليد و پخش بالغ بربيش از 49 ميليون کلمه در روز، عملا کار «پمپاژ القائيات خويش» را به نحو احسن انجام مى دهند و توان فوق العاده اى در راست انگارى انگاره هاى القائى خويش دارند. مقابله با چنين جو سنگين، کارى بس شگرف و مشکل مى نمايد.
اخيرا طرحى در کنگره آمريکا مطرح شد که براساس آن قرار است 75 ميليون دلار بودجه براى آنچه که «ترويج دموکراسى در ايران »ناميده مىشود اختصاص يابد دو سوم اين مبلغ صرف برنامههاى راديويى خواهد شد.
شبکههاى لسآنجلسى نيز از اين بودجه بهره مند مىشوند. مطابق گزارشها، ارتش آمريکا به جاى تبليغ مستقيم ، يک شرکت تبليغاتى به نام «لينکن»را به خدمت گرفته تا اخبار جهتدار و به نفع آمريکا و افسانههايى در مورد رشد دموکراسى در عراق توليد کرده و در روزنامههاى عراقى منتشر کنند.وقتى درسال 1996 کتاب Strategic Information Warfare به سفارش دفتر وزير دفاع آمريکا )OSD( و توسط موسسه تحقيقات دفاع ملى آمريکا «رند» )Rand( نگاشته مى شد، اهميت بهره گيرى از فنون اطلاعاتى (خبري) درمقوله نبردهاى استراتژيک به اهميت امروز نبود. گذشت زمان باعث دکتريناليزه شدن تئورى «جنگ اطلاعات استراتژيک» درسطوح عملياتى گرديد و اينک «عمليات اطلاعاتي» به عنوان بخشى از «عمليات رواني» با بهره گيرى از فنون متعدد نظير «بمباران حجيم خبري» به ايفاى نقش حياتى و تعيين کننده در صحنه منازعات جهانى پرداخته و نقشى برجسته در قدرت بازيگران عرصه بين الملل و تعاملات عناصر دخيل در آن بازى مى کند.
آمريکا که تجربه وحشتناک «ناهمراهى افکار عمومى با پديده جنگ» را در صحنه ويتنام از نزديک مشاهده نموده است به منظور پرهيز از تبعات دومين «عارضه ويتنام» از تبليغاتpropaganda يعنى «ستون ششم» در عمليات نظامى خود به شدت بهره مى برد و بدين منظور از به کارگيرى همه گونه رفتار سخيف رسانه اى نظير سانسور، دروغ، کتمان حقايق و... ابائى نمى کند تا «افکارعمومي» را به عنوان حساس ترين رقيب خود، همواره در کنار خود داشته باشد نه در مقابلش. !جنگ رسانهاي، قواعد و مقررات و تکنيکهاى خاص خود را دارد، تصويرسازى image making ،افکارسازي، تحريف، دستکارى اطلاعات، بمباران خبري، جعل خبري، مرعوبسازي، شايعهسازي، تبليغات و پروپاگاندا، شوکهاى خبري، بزرگنمايى و برجستهسازى ازجمله اين تکنيکها هستند.توسعه رشتههاى ارتباطات و گرايشهاى زير مجموعه آن در حداقل 7 دانشگاه کشورنويددهنده تربيت طيف جديدى از متخصصان علوم ارتباطات و رسانه است.با اين حال تامل، بازنگرى ، تقويت و مستحکم کردن توان و بنيه رسانهاى و ارتباطاتى کشور در همه زمينهها، نکتهاى است که نبايد از ديد برنامهريزان و سياستگذاران کلان کشور به دور بماند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}